- هوی گوسفند چه خبرته؟!؟!
گوسفند در اصل به موجودی پشمالو و
بی نزاکت گفته می شود که اندک زمانی است پایش را در شهر
گزارده (همون دهاتی) ولی ما امروزه به رانندگانی که چراغ قرمز را رد می
کنند، رانندگانی که به محض سبز شدن چراغ و جهت یادآوری خاطره حنابندان مادر
بزرگشان بوق های ممتد می زنند، عابرانی که از وسط اتوبان رد می شوند و یا صف
اتوبوس را رعایت نمی کنند، بازیکنان تیم ملی فوتبال وقتی موقعیتی را خراب
می کنند و کسانی که موقع راه رفتن پای دیگران را لگد می کنند می گوییم: هوی
گوسفند چه خبرته؟!؟!
-از همه پسرها متنفرم
از آنجایی که تب پیدا کردن بوی
فرند (BF) در بین دوشیزگان دبیرستانی بسیار رواج پیدا کرده و یک جورایی از نان شب هم برای این
عزیزان واجب تر است و
از آنجایی که این نوگلان عمراً به
پسر پایین تر از 25 سال پا بدهند و از
آنجایی که یک پسر 25 ساله خیلی
چیزها را می داند ولی یک دختر 16-17 ساله خیلی چیز ها را
نمی داند پس طبیعی است که این وسط چه کسی باید گرگ شود و چه کسی قربانی....
طبق آمار های گرفته شده 99 درصد
دختران دبیرستانی قبل از خوردن 100 عدد
قرص دیازپام و خودکشی این جمله را
بیان می کنند: از همه پسر ها متنفرم!
-آقای مجری، لطفاً یه کم راهنمایی کنید؟
منظور از جمله بالا مسابقات
تلویزیونی و مجریان دلنواز و جایزه های نفیس (اعم از ساعت مچی و دیواری و رومیزی و زیر میزی
و کنار میزی و اشتراک یک
سال پوشک My Baby و دویست
و چهل و نه تومان پول نقد و ...) و شرکت کنندگان بسیار باهوش (با
بهره هوشی در حد جلبک های فتوسنتز کننده اعماق اقیانوس ها) می باشد.
معمولاً عبارت « آقای مجری میشه
یه راهنمایی بکنید؟» بعد از قرائت سوال
توسط مجری بامزه و تو دل بروی
برنامه ، توسط شرکت کننده که احتمالاً صغری 34 ساله و ترشیده و یا کرم علی 14 ساله و محصل می
باشند، پرسیده می شود
(نگاهی به شرایط سنی و اجتماعی شرکت کنندگان این مسابقه،
خود به تنهایی برای نشون دادن سطح نازل این برنامه ها کافیه).
تا شرکت کننده محترم بتواند بعد
از راهنمایی های مربوطه توسط مجری محترم (که بسته به آی کیوی شرکت کننده از حرکات موزون
تا گفتن جواب مسابقه تغییر
می کند) به جواب مورد نظر دست
بیابد. سوالات برنامه نیز موضوعاتی همچون آرامگاه خواجه
حافظ شیرازی کجاست؟ ، تعداد انگشتان دست و یا پا در انسان چند تاست؟ ، علی
دایی کیست ، چرا زن نمی گیری و موضوعاتی از این قبیل می باشد!
-ای بابا! آقای راننده، من هر روز این مسیر رو
با تاکسی میام. دیروز 250 تومان بود. یعنی چی الان میگی باید 1250 تومان بدم؟!؟!
در جایی که گنجشگکان میومیو می
کنند و سگ ها جیک جیک و گربه ها واق واق ، پس خیلی طبیعی
است که صبح روز بعد کرایه را چند برابر کنند!
-آقای دکتر مریض تخت دو که دیروز عملش کرده
بودین، همین الان تموم کرد!
آقا جان من اشتباهات پزشکی هم
جزئی از عمل های جراحیه! به فرض هم که یه دکتر متخصصی از
هر 4 نفری که عمل می کنه 3 نفرشون می میره. دلیل نمیشه که شما فکر کنید این
بنده خدا سواد نداره و به خاطر پارتی و رابطه و اینا مدرکش رو گرفته! اصلاً
اگه طرف آدم نکشه که بش نمی گن دکتر که! بابا جان اون یه چیزی
حالیشه. طرف دکتره ها! گیر نده عزیزم. برو ماستتو بخور. به توچه طرف چه جوری
و از کجا (منظور اوکراین نیست ها!) مدرکشو گرفته؟
- شلام ژن. اون پنژره رو ببند شوژ میاد! (یعنی:سلام
زن.اون پنجره رو ببند سوز میاد(
بحمدالله در زمینه اعتیاد و معتاد
پروری توانستیم بترکونیم و موفق شدیم سن اعتیاد را به
حدود 14 الی 15 سالگی کاهش بدیم و اصولاً در این زمینه هیچ یک از استاندارد
های جهانی برای ما رقمی به حساب نمی آیند. در هر صورت جمله بالا یکی از
پرکاربردترین جملاتیه که هر روز میشنویم یا شاید هم خودمون به زبونش میاریم!
- برخورد یک دستگاه مینی بوس با یک سواری حادثه
آفرید!
خوب دیگه همه میدونیم خودرو هامون
فرسوده اند و جاده هامون فرسوده تر و رانندگانمون خواب آلوده تر!
با نخستین کارهایش: «آتش دل» و «مهرورزان»
امیدهایی را برانگیخت. برخی حتی به دلیل شباهتی که بین صدای افتخاری و
زندهیاد تاج اصفهانی میدیدند، او را تالیتلویزیون استاد میدانستند و با
قاطعیت میگفتند آینده آواز ایرانی از آن علیرضا افتخاری است. این امید و
آرزو البته زود به ناامیدی و یأس بدل شد.
جوان اصفهانی عجول بود. صبر و
حوصله لازم را نداشت. نه میتوانست صبوری پیشه کند و به شاگردی در محضر
بزرگان ادامه دهد و نه آن اندازه پردل بود که قناعت ورزد تا روز و روزگار
مقام و منزلت دنیویاش را ارتقا بخشد. میخواست یکشبه ره صدساله بپیماید.
پس خواند و خواند و خواند. چه چیز؟ تفاوت نمیکرد. با کدام آهنگساز؟ باز هم
تفاوت نمیکرد. کار به جایی رسید که شعر و آهنگ کم آمد، بالاجبار به
بازخوانی آهنگهای گذشته روی آورد، در حالی که هم آهنگساز زنده بود، هم
شاعر و خواننده آن ترانهها حی و حاضر. جوان اصفهانی که حالا پا به سن هم
گذاشته بود، شده بود یکهتاز عرصه موسیقی. هم سنتی میخواند، هم پاپ، هم
خالطوری. اما آنکه زمانی قرار بود شایستهترین نماینده آواز مکتب اصفهان
باشد و جانشینی برای تاج اصفهانی، جز تصنیف کسی از او نشنید.
اگر هم
گاهگداری چیزی به نام آواز زمزمه کرد، آنقدر ناخوشآهنگ بود که در خاطر
هیچکس نماند. با این همه هنوز هم بودند کسانی که جنس صدای او را دوست
میداشتند و میگفتند مهم نیست افتخاری چه میخواند، مهم این است که با
صدای خوش میخواند. میگفتند قرار نیست همه مثل محمدرضا شجریان اهل مراقبت و
ریاضت و جدیت در عرصه موسیقی شوند، ما به خواننده پاپیولار هم نیاز داریم.
میدانستیم این حرفها توجیه ناموجه است اما ما هم دلمان میخواست خاطره
خوش «آتش دل» و «راز و نیاز» همچنان باقی بماند. افتخاری اما به این مقدار
هم بسنده نکرد. در هر محفل رسمی و غیررسمی حضور پیدا کرد. هرچه خواستند کرد
و هرچه گفتند، خواند و به نام «هنرمند مردمی» شأن موسیقی را تا جایی که
توانست پایین آورد. او حتی لبخوانی هم کرد.
کاری که فقط شومنهای
شبههنرمند در جُنگهای سبک تلویزیونی انجام میدهند. باز هم چندان تعجب
نکردیم، او راهی را آغاز کرده بود که فرجامی جز این نداشت. با خودمان گفتیم
به هر حال همین است دیگر. خودش راهش را انتخاب کرده، بندهخدا ادعایی که
ندارد. اما متأسفانه آخرین ضربه نیز فرود آمد. جناب افتخاری در یک گفتوگوی
جنجالی ادعاهایی کرد که حقیقتاً تأسفبرانگیز است و نشان میدهد او بیش از
آنکه تالیتلویزیون هنرمندان شریف و بزرگی همانند تاجاصفهانی باشد، نسخه
بدل سیاستمدارانی است که بیکفایتی خود را پشت لفظ موهوم و انتزاعی «مردم»
پنهان میکنند. البته چنین سیاستمدارانی باید هم چنین هنرمندانی را قدر
بدانند و بر صدر بنشانند. درود بر آنکه گفت همه چیزمان باید به همهچیزمان
بیاید.
وقتی سیاستت میشود پوپولیستی، سینمایت هم خواهناخواه میشود
«اخراجیها» و موسیقیات میشود جناب آقای افتخاری. بله، هنر موهبتی است
خدادادی اما اگر قدر آن موهبت را ندانی و وهم برت دارد، میشوی مثل بی شمار
مستعدانی که در این مملکت خوش درخشیدند ولی دولتشان دولت مستعجل بود.
موهبت تنها کافی نیست که اگر کافی بود، امروز دیوان شاعری همانند انوری که
در طبع روان و مضمونیابی و تکنیک شاعری ده سر و گردن از خواجه شیراز
بلندتر بود، میبایست بر طاقچه خانههای مردم این سرزمین جا خوش کند که
نکرده است. چرا؟ من میدانم چرا اما بهتر است آقای افتخاری به این سؤال خوب
فکر کند. خوب.