وبلاگ شخصی احسان کرمی

من هرگز نمی نالم! قرنها نالیدن بس است... می خواهم فریاد بزنم اگر نتوانستم سکوت می کنم.....خاموش مردن بهتر از نالیدن است

وبلاگ شخصی احسان کرمی

من هرگز نمی نالم! قرنها نالیدن بس است... می خواهم فریاد بزنم اگر نتوانستم سکوت می کنم.....خاموش مردن بهتر از نالیدن است

نمره اعصاب شما چند است؟

این یک آزمون استاندارد روان شناسی است. شما باید خودتان را در هر یک از ده موقعیت زیر تصور کنید و گزینه

مناسب خودتان را پیدا کنید و علامت بزنید...

بعد از آن، باید نمره مناسب خودتان را در پرانتز انتهای هر گزینه بخوانید و مجموع نمرات تان را حساب کنید تا بفهمید که آیا شما از آن آدم هایی هستید که زیر فشارهای زندگی، به هم می ریزند و تسلیم می شوند یا این که با صبر و اعتماد به نفس، در برابر مشکلات زندگی مقاومت می کنید و می ایستید.

▪ فرض کنید کارفرمایتان از شما می خواهد به دفتر او بروید و هنگامی که شما را در دفترش می بیند، با لحن تندی با شما برخورد می کند. شما در این حالت، کدامیک از کارهای زیر را انجام می دهید؟

۱) احساس شکست و تحقیر می کنید و هنگامی که به محل کارتان برمی گردید، ماجرا را برای بقیه همکاران تان هم تعریف می کنید. (۲ نمره)

۲) به محل کارتان برمی گردید و سعی می کنید همه چیز را فراموش کنید. (۵ نمره)

۳) موضوع را با یکی از صمیمی ترین دوستان تان در میان می گذارید و سعی می کنید با کمک او راه حلی برای مشکل تان پیدا کنید. (۷ نمره)

▪ فرض کنید که یک هفته است وارد محل کار جدیدی شده اید اما هر چه تلاش می کنید، نمی توانید با هیچ کدام از همکاران جدیدتان دوست شوید. چه کار می کنید؟

۱) حوصله تان از این کار جدید سر می رود. دیر سر کار می روید و زود برمی گردید. (۲ نمره)

۲) کارتان را به درستی انجام می دهید اما هم زمان به دنبال کار مناسب تری هم می گردید. (۵ نمره)

۳) سعی می کنید بفهمید که مشکل از شماست یا همکاران تان. سعی می کنید علت این نوع رابطه را کشف کنید و راه حلی برایش پیدا کنید. (۷ نمره)

▪ فرض کنید چند ساعت روی یک پروژه وقت گذاشته اید اما کامپیوترتان دچار مشکلی می شود و تمام اطلاعاتی که روی سیستم ذخیره کرده بودید، از دست می رود. آن وقت شما ...

۱) دل تان می خواهد با مشت به صفحه مونیتور بکوبید و آن را خرد کنید. (۲ نمره)

۲) با عصبانیت از محل کارتان بیرون می آیید و از صحنه دور می شوید. (۵ نمره)

۳) ناراحت می شوید اما به این فکر می کنید که از چه راهی می شود دوباره این اطلاعات را به دست آورد و ذخیره کرد. (۷ نمره)

▪ فرض کنید که یک هفته برای پروژه تان زحمت کشیده اید و فقط چند ساعت دیگر تا موعد تحویل پروژه، وقت دارید اما هنوز قسمت هایی از کارتان مانده است که باید کامل شود. چه کار می کنید؟

۱) می خواهید کارتان را تمام کنید ولی آن قدر هیجان زده و عصبی هستید که نمی توانید روی کارتان تمرکز کنید. (۲ نمره)

۲) با خودتان می گویید: شاید بد نباشد اگر کمی هم استراحت کنم. (۵ نمره)

۳) با خودتان می گویید: «من که تا اینجا آمده ام، این چند ساعت را هم کار می کنم» و بعدش هم تصمیم می گیرید کارتان را به اتمام برسانید. (۷ نمره)

▪ فرض کنید کارفرمایتان شما را از سر کارتان اخراج می کند. چه کار می کنید؟

۱) آنقدر نگران و پریشان می شوید که شب خواب تان نمی برد. (۲ نمره)

۲) تصمیم می گیرید که چند روزی از کار به دور باشید (مثلا بروید مسافرت) و بعدش برگردید و به یک شغل جدید فکر کنید. (۵ نمره)

۳) نیازمندی های روزنامه را باز می کنید و به دنبال کار می گردید و از طریق دوستان و آشنایان تان هم جویای کار می شوید. (۷ نمره)

▪ فرض کنید در ارتباط با صمیمی ترین دوست تان دچار شک و تردید شده اید. چه کار می کنید؟

۱) مدام به این فکر می کنید که دوست تان قصد دارد شما را فریب بدهد و به شما خیانت کند. (۲ نمره)

۲) ارتباطتان را با او قطع می کنید. (۵ نمره)

۳) تصمیم می گیرید با او حرف بزنید و بفهمید که مشکل کجاست. (۷ نمره)

▪ فرض کنید رابطه تان با صمیمی ترین دوست تان به هم خورده است. آن وقت شما...

۱) خودتان را به بی خیالی می زنید و می گویید تقصیر خودش بود! (۲ نمره)

۲) سعی می کنید با دوست دیگری، یک ارتباط صمیمانه برقرار کنید. (۵ نمره)

۳) سعی می کنید بفهمید مشکل تان کجای کار بوده و اگر رفع شدنی است، مشکل را رفع کنید؛ وگرنه، در ارتباط های بعدی، بیشتر دقت کنید. (۷ نمره)

▪ شب است و شما دارید در بزرگراه رانندگی می کنید که ناگهان اتومبیل تان دچار مشکل می شود و در تاریکی تنها می مانید. آن وقت شما...

۱) وحشت می کنید که مبادا به شما حمله کنند یا ماشین تان را بدزدند. (۲ نمره)

۲) ماشین را قفل می کنید و برای کمک گرفتن به نزدیک ترین محل می روید. (۵ نمره)

۳) سعی می کنید از ماشین های دیگر کمک بگیرید. (۷نمره)

▪ دارید درست رانندگی می کنید اما ماشین پشت سرتان دستش را گذاشته است روی بوق و می خواهد از شما سبقت بگیرد. چه کار می کنید؟

۱) می گذارید رد شود ولی به او ناسزا می گویید. (۲ نمره)

۲) اهمیت نمی دهید چون هنوز فاصله اش با شما زیاد است. (۵ نمره)

۳) کنار می کشید تا از شما سبقت بگیرد و رد شود. (۷ نمره) 

▪ پلیس دارد به اشتباه شما را جریمه می کند در حالی که شما اطمینان دارید هیچ خلافی مرتکب نشده اید. چه کار می کنید؟

۱) با پلیس جر و بحث می کنید و به او می گویید به هیچ عنوان این جریمه را قبول نخواهید کرد. (۲ نمره)

۲) می دانید که بحث کردن با او هیچ فایده ای ندارد و به همین خاطر جریمه را سریع قبول می کنید. (۵ نمره)

۳) سعی تان را می کنید که در کمال آرامش او را متقاعد کنید اما وقتی می بینید که او به هیچ وجه، قبول نمی کند جریمه را قبول می کنید. (۷ نمره)

● تفسیر آزمون

به کسانی که در این آزمون، بیشتر از ۶۵ امتیاز آورده اند باید تبریک گفت و آنهایی هم که امتیازشان بین ۳۰ تا ۶۵ شده است، باید بدانند که در مواجهه با استرس های زندگی شان کمی مشکل دارند و بهتر است درباره راه های مقابله با استرس بیشتر مطالعه و تمرین کنند.

شغل بعضی از بازیکنان قبل از اینکه فوتبالیست‌های معروفی شوند

سرگذشت اغلب فوتبالیست‌های معروف چنین است. آنها که معمولا فوتبال را از زمین‌های خاکی جنوب شهر شروع کرده‌اند و بعدها، چنین روزهایی را رد کرده‌اند تا تبدیل به آدم‌های متمولی شوند. حرف‌های سید مهدی رحمتی بهانه‌ای شد تا تلنگری به گذشته برخی از فوتبالیست‌ها زده شود. کسانی که هنوز بازی می‌کند و یا از فوتبال خداحافظی کرده اند. در گذشته فوتبالیست‌ها اینقدر معروف نبودند تا چنین پول‌های هنگفتی را به جیب بزنند. برخی از آنها حتی در دوران اوج فوتبال خود که پیراهن تیم ملی را هم به تن می کردند، مجبور بودند بعد از تمرین به دل خیابان های شهر بزنند و مسافرکشی کنند، مانند کاظم سید علی خانی، غلامرضا فتح آبادی، پرویز مظلومی و عبدلعلی چنگیز. فتح آبادی در دوران اوج خود که در تیم ملی هم خوش می درخشید، مسافر کشی می کرد.

پرویز مظلومی سرمربی فعلی استقلال درباره آن روزها می گوید: «سال 62 و در بحبوحه جنگ تحمیلی اوضاع و احوال فوتبال چندان رو به راه نبود. در آن سال‌ها کاپیتان استقلال بودم اما عملا از فوتبال چیزی عایدم نمی‌شد و مجبور بودم برای امرار معاش چند ساعتی هم با تاکسی کار کنم. بازیکنان سرشناسی مثل عبدالعلی چنگیز و غلامرضا فتح‌آبادی که هم تیمی‌های من بودند، روی تاکسی کار می‌کردند.»

مظلومی در خط یوسف آباد ولی عصر کار می کرد و از هر مسافری پنج تومان کرایه می گرفت! برخلاف او و سه بازیکن دیگر کاظم سیدعلی خانی هنوز با تاکسی کار می کند و خرج خود و خانوده اش را با سختی به دست می آورد. روایت های جالب دیگری هم از شغل های برخی از بازیکنان در دوران بازیگری و یا پیش از آن وجود دارد که اشاره به آنها، نشان می دهد فوتبالیست ها آنقدر راحت که فکر می کنید، تبدیل به انسان های پولداری نشده اند.
رحمتی در ماشین می‌خوابید!
سید مهدی رحمتی می گوید پیش از اینکه فوتبال بازی کند در خط راه آهن-خانی آباد مسافرکشی می کرده است. او به دلیل پاره ای از مشکلات خانوادگی حتی بعضی شب‌ها مجبور بود در پیکان گوجه ای اش شب را صبح کند.
صادقی مسافرکشی می‌کرد

امیر حسین صادقی مدافع معروف استقلال هم مسافر کشی می کرد. اودر سال 79 و در دورانی که تیم در امید استقلال بازی می کرد، همزمان در یک آژانس واقع در بهار شیراز کار می کرد تا بتواند خرج خود را در بیاورد. ماشین او یک پیکان خسته بود!
عنایتی، کارگر ساده

رضا عنایتی از گفتن واقعیت‌ها ابایی ندارد. مهاجم این روزهای سپاهان که رکورد گلزنی در تاریخ لیگ را مال خود کرده، در سن 15 سالگی در مشهد دست‌فروشی می‌کرد. او بعدها به یکی از کارخانه‌های فرش‌بافی رفت و در آنجا کارگری کرد. او بعدها تبدیل به ستاره ابومسلم شد و با حضور در استقلال و امارات پول‌های زیادی به جیب زد.
ستاره وانت‌دار
عباس کارگر ستاره اسبق تیم ملی و پرسپولیس هنوز با وانت کار می کند. او که در فوتبال به هیچ نرسید مجبور است برای امرار معاش خود و خانواده اش با وانت بارکشی کند.
دایی دست‌فروشی کرده؟

علی دایی یک بار اعلام کرد در دوران دانشجویی دست فروشی می کرده و با کارگری به اینجا رسیده است. ولی دوستان نزدیک دایی که سال هاست با او ارتباط نزدیکی دارند می گوید، این businessman معروف هیچ گاه دست فروشی نکرده چون وضع مالی خانواده اش بد نبوده است.
شماره هشت مسافرکش

علی کریمی شماره هشت تاریخی فوتبال ایران سال 71 در کرج مسافرکشی می کرد. او یک پیکان گوجه ای داشت. کریمی قبل و بعد از تمرین پرسپولیس با ماشین خود کار می کرد تا خرج خود را در بیاورد. نقل است زمانی که او به دفتر یکی از روزنامه های ورزشی رفت بود، برای آنکه نشان دهد واضع مالی بسیار بدی دارد تمام دارایی اش را رو کرد که یک اسکناس هزار تومانی بود.
جوراب‌فروشی که مشهور شد

حسن خان محمدی ستاره سابق پرسپولیس که سال ها پیراهن این تیم را به تن کرد پیش از آنکه آدم معروفی شود مجبور بود با دست فروشی خرج خود را در بیاورد. یکی از دوستان نزدیک او می گوید در ابتدای دهه 70 خان محمدی در شهرک عربو سعادت آباد بساط جوراب فروشی راه می انداخت و مشتریان را روی هوا می‌زد!
مربی کارت فروش

یکی از معروف ترین مربیان فوتبال ایران که در حال حاضر بنا به دلایلی نمی تواند کار کند، روزی مجبور شد برای کسب درآمد راهی خارج شود. او به ژاپن رفت تا کسب و کاری به راه بیاندازد اما در نهایت به دلیل فروش کارت تلفن تقلبی دیپورت شد تا به ایران بازگردد.
ستاره‌ای که تاکسی پدرش را فروخت
ستاره استقلال هیچ‌گاه با تاکسی کار نکرد اما به دلیل آتش گرفتن دکان پدرش که تمام دارایی او بود، برایش یک تاکسی خرید تا با آن کار کند. این ستاره آبی‌ها که رقیب اصلی علی دایی در بیزینس است و ماهیانه میلیاردها به جیب می زند، بعدها مجبور شد این تاکسی را بفروشد چون پدرش به مسافران می‌گفت که این ستاره، پسرش است!
کیا، ماهر در پشم‌چینی!

مهدی مهدوی کیا هنوز پشم های گوسفندان را می چیند. او که پیش از تبدیل شدن به یک فوتبالیست معروف مجبور بود در مزرعه پدرش در روستای چشمه اراک کند، علاوه بر کارهای کشاورزی در دامداری هم فعالیت زیاد می‌کرد. دوستان نزدیک کیا می‌گویند او حتی زمانیکه در آلمان بازی می‌کرد، در زمان تعطیلات به مزرعه پدرش سر می‌زد تا در اموارات به او کار کند. می‌گویند مهدی در چیدن پشم‌های گوسفندان تبحر ویژه‌ای دارد!
گلر مسافرکش

وحید قلیچ گلر اسبق پرسپولیس در سال 72 یک پیکان داشت و در آژانس کار می‌کرد. گلر مطرح قرمزها بارها از این موضوع گفته است. او با پیکان خود خرج خانواده‌اش را می‌داد.
ستاره‌های شالیزار!
شیث رضایی و مهرداد اولادی که هر دو اصلیتی مازندرانی دارند پیش از آنکه فوتبال بازی کنند، مجبور بودند کشاورزی کنند. شیث در یکی از شهرهای ساری کشاوری می کرد و مهرداد اولادی در شالیزارهای قائمشهر. این دو الان در پرسپولیس و ملوان به آب و نانی رسیده اند و کمتر راه شان به ولایت شان می افتد!
کبوترداری!

بعضی از بازیکنان فوتبال هم از طریق جانوران مخارج خود را در می آورند. بعضی از این فوتبالیست ها که هنوز به شغل کبوتر داری مشغول هستند، با هر نقل و انتقالی پرنده های زبان بسته خود را به محل زندگی شان می برند. یکی از این فوتبالیست ها که در بوشهر بازی می کند از دوران بچگی به کار با کبوتران و جلد کردن آنها علاقه ویژه ای داشت. او مخارج خود را از طریق جوجه کشی در آورد. این بازیکن استاد برخی از ستاره های فوتبال ایران در امور کبوترداری هم هست. یکی از شاگردان او در پرسپولیس بازی می کند!


منبع:www.aftabnews.ir

7 سوال ساده شخصیت خود را کشف کنید!

به سوالات زیر با دقت و صادقانه پاسخ بدهید و در پایان تعبیر پاسخ هایتان را مشاهده بفرمائید

1- دریا را با کدام یک از ویژگی های زیر تشریح می‌کنید؟
آبی تیره، شفاف، سبز، گل‌آلود

2- کدام یک از اشکال زیر را دوست دارید؟
دایره، مربع یا مثلث

3- فرض کنید در راهرویی راه می‌روید. دو در می‌بینید. یکی در 5 قدمی سمت چپ تان و دیگری در انتهای راهرو. هر دو در باز هستند. کلیدی روی زمین درست جلوی شما افتاده است. آیا آن را بر می‌دارید؟


4- رنگهای روبرو را به ترتیب اولویتی که برایتان دارند بگویید . قرمز،  آبی، سبز، سیاه و سفید

5- دوست دارید در کدام قسمت کوه باشید؟

6- در ذهنتان اسب چه رنگی است؟
قهوه‌ای، سیاه یا سفید

7- توفانی در راه است. کدامیک را انتخاب می‌کنید: یک اسب یا یک خانه؟

1- آبی تیره : شخصیت پیچیده
سبز: آسان گیر و بی‌خیال
شفاف: به سادگی قابل درک
گل‌آلود: آشفته و سردرگم


2- دایره : سعی می‌کنید طوری رفتار کنید که خوشایند همه باشد.
مربع: خودرأی و خود محور
مثلث: یک دنده و لجباز
(اندازه اشکال با خودخواهی و منیت شما ارتباط مستقیم دارد)


3-  بله : شما آدم فرصت طلبی هستید
نه: آدم فرصت‌طلبی نیستید.


4- این سئوال، اولویت‌های شما در زندگی را مشخص می‌کند.
آبی: دوستان/ روابط
سبز: شغل و حرفه
قرمز: شهوت و دلبستگی
سیاه: مرگ
سفید: ازدواج


5- میزان ارتفاعی که انتخاب می‌کنید رابطه مستقیم با میزان جاه طلبی شما دارد .


6- قهوه‌ایی: فروتن و خاکی
سیاه: غیرقابل پیش‌بینی، سرکش، هیجان‌انگیز
سفید: برتر، مغرور، تاثیرگذار


7- این سئوال، اولویت‌های شما به هنگام مشکلات را تعیین می‌کند.
اسب: همسر
خانه: فرزندان

چرا روزهای ابری غمگینیم؟!

روزهای بارانی و ابری اوایل فصل پاییز و زمستان، در کنار الهام بخش بودن باعث افسردگی و غمگینی بسیاری از افراد می شوند، حالات روحی که دانشمندان بروز آنها را به نور روزهای ابری و حرارت نسبت می دهند.

کم پیش می آید در یک روز بارانی بسیار سرحال و شاد بود، معمولا همه طعم کسلی و بی حوصله بودن و حتی غمگینی روزهای بارانی یا ابری را به خوبی چشیده اند... حسی که هنوز منشاء دقیقی برای آن پیدا نشده اما مطالعات مختلف ایده های جدیدی را برای توضیح این حالات روحی و ارتباط آنها با نوع آب و هوا و یا حتی تغییر فصل ارائه کرده اند.

تا کنون نتایج مطالعات مختلف نشان داده اند که شرایط آب و هوا بر روی حالات روحی انسان به شدت تاثیر گذارند. نور خورشید در یک روز آفتابی و درخشان با بالا بردن میزان سروتونین و تولید بیشتر ویتامین D احساس رضایت و شادی زیادی را در انسان به وجود می آورد که این احساس در فصل زمستان و در روزهای ابری یا بارانی تغییر می کند.

در واقع انسانها در روزهای زمستانی و ابری بیشتر احساس افسردگی یا خستگی می کنند و این می تواند تحت تاثیر کاهش میزان جذب نور خورشید و حرارت و در نتیجه کاهش یافتن میزان سروتونین بدن و ایجاد احساس خستگی باشد. همچنین گفته می شود تاثیر روزهای ابری و آسمان خاکستری بر روی زنها بسیار بیشتر از مردها است.

بهترین درجه حرارت برای بدن انسان 72 درجه فارنهایت است و این می تواند دلیلی قابل قبول برای توجیه این واقعیت باشد که مردمان مناطق آفتاب خیز مانند جنوب کالیفرنیا همیشه شاد هستند.

نکته جالب توجه دیگر این است که همانند احساسی که در روزهای ابری تجربه می کنید، در خانه ماندن در روزهای آفتابی نیز می تواند حالات روحی انسان را تقلیل داده و و توانایی تفکر منطقی را در انسان تضعیف کند که می توان با قرار گرفتن در حرارت مناسب و نوری مشابه نور روز تا اندازه ای از غلبه کردن این حالات روحی جلوگیری کرد.

از سویی دیگر محققان برای توضیح شادی بیشتر انسانها در روزهای آفتابی و حس افسردگی و اندوه در روزهای بارانی دلیلی جدید یافته اند. به گفته محققان بلژیکی نورهای متفاوتی که در روزهای آفتابی یا ابری توسط انسان دریافت می شود، به صورت کاملا مستقیم بر روی مناطقی از مغز که پردازش احساسات را به عهده دارند، تاثیر می گذارد.

با وجود اینکه در گذشته نیز از نوردرمانی برای درمان برخی از اختلالات روحی استفاده شده است اما هنوز درک درستی از چگونگی تاثیر نور بر حالات روحی انسان به دست نیامده است.

به گفته دانشمندان در حالی که سلولهای مخروطی و استوانه ای چشم، نورهای دریافتی را بررسی می کنند، گیرنده سومی نیز وجود دارد که روی نورهای خاص به ویژه نور آبی حساس است و میتواند واکنشهای غیربصری مانند چرخه خواب و هشیاری را در انسان متعادل کند.

محققان دانشگاه "لی یژ" بلژیک با اسکن کردن مغز داوطلبانی که در معرض نورهای آبی و سبز قرار داشتند در حالی که صدایی خشمگین یا خنثی، واژه هایی بی معنی را برای آنها تکرار می کرد دریافتند بخشهایی از مغز که پردازش احساسات را به عهده دارند نسبت به صدای خشمگین بیشتر واکنش نشان می دهند که این میزان نیز با قرار گرفتن فرد تحت تاثیر نور آبی تشدید می شود.

در واقع دانشمندان بلژیکی دریافتند که نور آبی که در روزهای ابری نوری غالب به شمار می رود می توانند حالات روحی را در افراد تشدید کنند

چطور دروغگو را بشناسیم؟

بیراه نیست اگر بگوییم دروغ گفتن هم استعداد خودش را می‌خواهد. در اینجا با انگیزه‌ها، ریشه‌ها و ریزه‌کاری‌های این پدیده بیشتر آشنا می‌شویم. متاسفانه تا به امروز علم موفق نبوده تا مرز افکار راست و دروغ را مشخص کند یا به عبارتی شلختگی ذهن مانعی بر سر راه این تکنولوژی است.

جز در موارد خاص که شخص دروغگو از رفتارش بی‌آنکه به دنبال کسب منفعتی باشد لذت می‌برد، پیوسته برای دروغ‌هایمان به دنبال دلایلی قانع‌کننده مقابل وجدان خویش می‌گردیم.

ترس از دست دادن یا میل به دست آوردن فردی که به او علاقه‌مندیم، موقعیت شغلی یا اجتماعی مناسب و… مهم‌ترین انگیزه‌های دروغ‌های کوچک و بزرگ هستند.

روان‌شناسان بر این باورند که بیشتر دروغ‌های ما به منظور محافظت از روابط اجتماعی‌مان است. هنگامی‌که همسرتان از شما درباره بزرگی دماغش سوال می‌کند ممکن است واکنشی کاملا صادقانه در قبال پرسش او نداشته باشید زیرا احساس می‌کنید شاید باعث رنجش خاطر او شوید.

از سوی دیگر نباید فراموش کرد جز در موارد استثنا و درمورد افرادی که با توجه به اعتقادات مذهبی قوی‌ای که دارند و مبرا از خطا هستند، کسی که ادعا کند در طول زندگی‌اش دروغ نگفته دروغگوی بزرگی است. بی‌تردید همه ما از روی اجبار یا به اختیار خودمان دروغ‌هایی در زندگی می‌گوییم اما گاهی افرادی پیدا می‌شوند که در این زمینه افراط می‌کنند.

روان‌شناسان دانشگاه داندی اسکاتلند رفتار چنین انسان‌هایی را مورد مطالعه قرار داده و عللی برایشان برشمرده‌اند.

پنج عامل دروغگویی
بیماری دروغگویی: نداشتن درک صحیح از کار درست و غلط و نداشتن حس پشیمانی پس از آزار دیگران از ویژگی‌های اصلی این‌گونه بیماران است. چنین افرادی بسیار حرفه‌ای دروغ می‌گویند و به هیچ وجه احساس بدی نسبت به عمل خود ندارند و اصولا با عذاب وجدان بیگانه‌اند.

عادتی به نام دروغگویی؛ برای چنین افرادی همیشه دروغ اولین گزینه است؛ حتی اگر برایش دلیلی قانع‌کننده وجود نداشته باشد. تجربیات و خاطرات دوران کودکی افراد دروغگو- نظیر زندگی در محیط فاسدی که دروغ ضرورت ادامه حیات و زندگی نسبتا راحت آنها بوده است- باعث می‌شوند آنها در هر سن و سالی هم که باشند به طور ناخودآگاه دروغگویی را ترجیح دهند.

خودشیفتگی؛ نارسیسیت‌ها دروغ می‌گویند تا نزد دیگران محترم شمرده شوند و بزرگ‌تر از آنچه هستند جلوه کنند.

بی‌ثباتی شخصیتی؛ معمولا زندگی افرادی که چنین خصوصیتی دارند با بی‌بندوباری اخلاقی همراه است. آنها برای فرار از احساس گناه و شرمی که نسبت به اعمال و مسوولیت‌ناپذیری خود دارند در دروغگویی افراط می‌کنند.

دروغ‌های نمایشی؛ “حالم اصلا خوب نیست، به زودی می‌میرم” و “اگر ترکم کنی خودم را می‌کشم” از این قبیل دروغ‌هاست که غالبا برای جلب حس ترحم یا عشق و محبت اطرافیان گفته می‌شود. این دروغ‌ها لزوما منعکس‌کننده احساسات واقعی شخص نیست.

چگونه دروغ‌سنج خوبی باشیم؟
تشخیص فرد دروغگو از شخص راستگو جزء علایق مشترک همه ماست و به قولی «لذتی که در گرفتن مچ شخص دروغگو هست در دروغ گفتن نیست».

روان‌شناسان توصیه‌هایی می‌کنند که دانستن آنها می‌تواند به شما کمک کند:

ـ‌ به حرکات ظاهری او توجه کنید: تنها به یک فاکتور مثلا استرس داشتن فرد توجه نکنید چرا که ممکن است شخصی راست بگوید ولی هنگام صحبت کردن عصبی به نظر برسد.

قبل از اینکه سوال بپرسید- بدون آنکه جلب توجه کنید- حالات اولیه وی نظیر میزان نگرانی، عصبانیت، ارتباط چشمی و پلک زدن وموقعیت دست‌هایش را به خاطر بسپارید.

ـ‌ مقایسه کنید: کلید فهمیدن اینکه شخصی دروغ می‌گوید یا نه در این است که پس از سوال کردنتان- درست طول زمان کوتاهی که اطلاعات در مغز طرف مقابل پردازش می‌شود تا جواب شما را بدهد- تغییرات رفتاری‌ای را که در مرحله پیش به خاطر سپرده‌اید بررسی کنید. توجه داشته باشید فرصت مقایسه را از دست ندهید زیرا احتمالا پس از گذشت این زمان طلایی فرد به تسلطی نسبی روی رفتارش خواهد رسید.

ـ‌ به حرف‌های او خوب گوش کنید:گاهی اوقات توجه به حالات بدن و ریز شدن در رفتار طرف مقابل کمک شایانی به شما نمی‌کند. در این‌گونه موارد دقت در گفته‌های شخص، بهترین راهنماست. دروغگوها معمولا بیش از حد به جزئیات بی‌ربط می‌پردازند. آنها سعی می‌کنند با این کار ذهن مخاطبشان را از موضوع اصلی دور کنند تا دروغشان کمرنگ جلوه کند. فراموش نکنید که دروغگو فراموشکار است و احتمال اینکه متناقض صحبت کند بسیار زیاد است.

ـ‌ چند دقیقه مکث کنید: برای بیشتر مردم دروغ گفتن امری سخت و استرس زاست و هیچ اتفاقی مثل سکوتی که میان پاسخ او و سوال بعدی‌تان برقرار می‌کنید، عذاب‌آور نیست. سعی کنید در این لحظات میزان عصبانیت و نگرانی‌اش را بسنجید.

ـ‌ بحث را عوض کنید: بی‌تردید شیرین‌ترین زمان برای دروغگو لحظه‌ای است که احساس کند دروغ به پایان رسیده و در کارش موفق بوده است. تغییر بحث توسط شما احتمالا لبخندی بر لبان دروغگو می‌نشاند. در این هنگام بازگشت به مبحث قبلی مانند ضربه پایانی یک بوکسور برای ناک اوت کردن حریفش است و با خشم مضاعف او همراه خواهد بود.

منبع: روزنامه جمهوری اسلامی