وبلاگ شخصی احسان کرمی

من هرگز نمی نالم! قرنها نالیدن بس است... می خواهم فریاد بزنم اگر نتوانستم سکوت می کنم.....خاموش مردن بهتر از نالیدن است

وبلاگ شخصی احسان کرمی

من هرگز نمی نالم! قرنها نالیدن بس است... می خواهم فریاد بزنم اگر نتوانستم سکوت می کنم.....خاموش مردن بهتر از نالیدن است

تست آلزایمر

تست آلزایمر



آرامش داشته باشید و ساکت بنشینید.



1- در متن زیر C را پیدا کنید. از مکان نمای موس استفاده نکنید.

OOOOOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO
OOOOOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO
OOOOOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO
OOOOOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO
OOOOOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO
OOOOOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO
OOOOOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO COOOOOOOOOOOOOOO
OOOOOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO
OOOOOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO
OOOOOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO
OOOOOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO OOOOOOOOOOOOOOOO






2- اگر در متن بالا C را پیدا کردید، حالا 6 را پیدا کنید.

9999999999999999999 9999999999999999 9999999999999999 9999999999999999
9999999999999999999 9999999999999999 9999999999999999 9999999999999999
9999999999999999999 9999999999999999 9999999999999999 9999999999999999
9999699999999999999 9999999999999999 9999999999999999 9999999999999999
9999999999999999999 9999999999999999 9999999999999999 9999999999999999
9999999999999999999 9999999999999999 9999999999999999 9999999999999999


3- حالا حرف N را بیابید. کمی مشکل‌تر از قسمت‌های بالا می‌باشد.

MMMMMMMMMMMMMMMMMMM MMMMMMMMMMMMMMMM MNMMMM
MMMMMMMMMMMMMMMMMMM MMMMMMMMMMMMMMMM MMMMMM
MMMMMMMMMMMMMMMMMMM MMMMMMMMMMMMMMMM MMMMMM
MMMMMMMMMMMMMMMMMMM MMMMMMMMMMMMMMMM MMMMMM
MMMMMMMMMMMMMMMMMMM MMMMMMMMMMMMMMMM MMMMMM



این یک شوخی نیست. اگر شما قادر بودید که این سه تست را پشت سر بگذارید، شما دیگر هیچ وقت نیاز به دکتر اعصاب و روان نخواهید داشت.



مغز شما عملکرد خوبی دارد و از بیماری آلزایمر (Al zheimer) در امان خواهید بود.




حتما نظر بدین....

بودن یا نبودن...


چیزی که برایم مهم بود برایش مهم نبود ...

برای همین برای من هم مهم نبود !

اما حالا ...

چیزی که برایش مهم است ِ

با این که برایم مهم بود دیگر مهم نیست !!! ...


شعر از علی روحی

شهر شناور در دبی

عکس هایی از پروژه جدید شهر شناور در دبی

ایده ساخت شهرهای شناور چیز جدیدی نیست و مدتی است که ذهن بشر امروز را مشغول خود ساخته است، افزایش جمعیت دنیا و کمبود زمین برای سکونت و هزاران عامل دیگر باعث و بانی چنین طراحی‌ها و ایده‌ها می‌باشد، این ایده که Lilypad نام دارد توسط Vincent Callebaut طراحی شده است شهری شناور می‌باشد که چشم‌ها را خیره می‌سازد.


طراحی مدرن و زیبای آن واقعا دلفریب است، گنجایش این شهر شناور 50,000 خانه می‌باشد که شهری است برای سال 2100، انرژی این شهر از طریق انرژی خورشیدی تامین می‌شود و شهری سبز است و سوخت‌ها در آن جایی ندارند
There would be 50,000 condos in this city where the source of energy would be all provided by solar energy  







10 عقیده که شما را در زندگی عقب نگه می دارد

اعتقادات ما در قدم اول از والدین، معلمین، همسالان، تلویزیون و رسانه ها نشات می گیرد. وقتی سنمان کم است فکر می کنیم بزرگترهایمان بیشتر از ما می دانند به همین خاطر به هرچه که می گویند اعتماد می کنیم. اما هرچه سنمان بالاتر می رود، دیگر خودمان اعتقادات و باورهایمان نسبت به دنیا را شکل می دهیم. اما کمی از ته نشین اعتقادات دوران کودکی در ما می ماند. گاهی اوقات بدون اینکه خودمان خبر داشته باشیم درونمان لانه می سازند.

در زیر به برخی از این باورها و اعتقادات اشاره می کنیم. آیا این اعتقادات را در خودتان می بینید و اگر دیدید سعی کنید آنها را تغییر دهید.

1.اگر در چیزی شکست خوردی، فردی مغلوب هستی!

این باور معمولاً در مدرسه و در روزهایی که می خواهیم وارد بزرگسالی شویم، شکل می گیرد. تشویقمان می کنند که به هر قیمتی که شده موفق شویم. من اگر شکست بخورم، که بسیار هم پیش می آید، دوباره تلاش می کنم، اینقدر آن را امتحان می کنم تا بالاخره موفق شوم. اگر باور داشته باشید که اگر در کاری شکست بخورید، فردی شکست خورده هستید، یعنی همه آدم های دنیا شکست خورده هستند. اجازه ندهید چنین باوری شما را از زندگی عقب بیندازد. یک باور جدید جای آن بگذارید.

2.تا وقتی خراب نشده، چرا باید عوضش کنیم؟

منظورم عوض کردن به منظور عوض کردن نیست. درمورد ارتقاء وسایل، فرایندها و ... صحبت می کنم. برای حرکت کردن با سرعت زندگی ما نیاز به تغییر داریم و خیلی وقت ها با کسانی برخورد می کنید که مخالف تغییر هستند. تا می توانید از چنین افرادی دوری کنید. اگر می بینید چیزی را می توانید ارتقاء دهید، معطل نکنید.

3.به اندازه کافی برای اینکار استعداد نداری!

هیچ کس در دنیا تا زمانیکه کاری را شروع نکرده، مهارت کافی برای آن را ندارد. اگر می خواهید کاری را انجام دهید فقط کافی است که شروع کنید. از اینکه ممکن است در برای تحصیل در رشته حسابداری نتوانید وارد دانشگاه شوید استرس به خودتان راه ندهید، فقط کافی است شروع کرده و تلاش کنید تا به آن دست پیدا کنید. اینترنت خیلی بیشتر از آنچه که در دانشگاه یا مدرسه به شما یاد می دهند اطلاعات دارد پس فقط کافی است که دنبالش باشید.

4.برای امتحان کردن یک کار تازه دیگر پیر شده ای!

متوسط امید به زندگی در کشورهای پیشرفته، برای مردها 75 و برای زنان 79 سال است. مطمئن باشید این عدد تغییر خواهد کرد و خیلی زود این سن به 100 سال خواهد رسید. این یعنی ما هیچوقت برای شروع کردن یک کار جدید پیر نیستیم. امتحان کردن یک کار تازه بهترین راه برای فعال نگه داشتن مغز و بالا بردن انگیزه برای زندگی است. مردم ما انتطار دارند تا 75 سالگی عمر کنند، و فکر می کنید چه اتفاقی می افتد؟ تا همین سن بیشتر عمر نمی کنیم! اگر انتظار داشته باشیم که تا 100 سالگی زنده بمانیم، مطمئناً تغییرات بیشتری در زندگیمان ایجاد می کنیم و کمتر خودمان را منحصر به زمان می کنیم. امتحان کنید.

5.دیگران شما را کنترل میکنند.

این شما هستید که خود را کنترل می کنید نه هیچ چیز دیگری. هیچکس در این دنیا شما را کنترل نمی کند، این شما هستید که نیروی درونتان را کنترل می کنید. شما برای زندگی به هیچکس و هیچ چیز جز خدا نیاز ندارید، پس زندگیتان را کنید و سرنوشتتان خود رقم بزنید.

6.شما به حساب نمی آیید.

این واقعیت که زنده اید نشان می دهد که فرد خاصی هستید. اگر می خواهید فردی خاص و خارق العاده باشید، باید تلاش کنید. تک تک ما استعداد خاصی داریم که از آن بی خبریم و هنوز کشفش نکرده ایم. برای اینکه ببینید واقعاً به چه چیز علاقه مندید، همه چیز را امتحان کنید. من واقعاً به تغییر اعتقاد دارم. مجبور نیستید همه عمرتان یک کار را انجام دهید. سبک زندگیتان را بارها و بارها تغییر دهید تا راهی را پیدا کنید که دوست دارید.

7.دنیا به دور تو نمی چرخد!

کل دنیا فقط درمورد شماست. هر فرد در این سیاره دنیای جداگانه ای دارد که در دستان خودش است. طوری که شما دنیا را می بینید با طوری که من می بینم متفاوت است و نگرش من هم با یک نفر دیگر متفاوت است. پس دنیا مربوط به شماست. حالا بگویید برای تغییر دنیا چه می خواهید بکنید؟

8.هیچ کس تو را باور ندارد.

من تور را باور دارم اما نظر من هیچ ارزشی ندارد، نظر هیچ کس ارزشی ندارد. سعی کنید خودتان را باور کنید و نیازی نداشته باشید که کسی دیگر باورتان کند. به محض اینکه خودتان، خودتان را باور کردید، بقیه هم باورتان خواهند کرد اما شما به باور آنها نیازی نخواهید داشت.

9.هیچوقت نمی توانی آنقدر پول دربیاوری!

من این حرف را بارها شنیده ام. شما دقیقاً به همان اندازه که از خودتان انتظار دارید پول درخواهید آورد. اگر من به خودم بگویم که هیچ راهی نیست بتوانم این مقدار پول را دربیاورم، مغزم هم به دنبال راهی برای به دست آوردن آن مقدار پول نخواهد گشت. اما اگر اینقدر قاطع باشم که این مقدار پول را به دست بیاورم، مغزم راهی برای به دست آوردن آن پیدا خواهد کرد.

10.در این مورد هیچ کاری از دستت برنمی آید!

مزخرف است! شما می توانید هر جنبه از زندگیتان را که بخواهید تغییر دهید. بعضی ها هیچ وقت این باور را کنار نمی گذارند و واقعاً خجالت آور است. زندگی واقعاً سخت است و دل شیر می خواهد برای تغییر آن پیش قدم شوید اما بدانید که از عهده آن برمی آیید. باید بدانید که چه می خواهید و برای رسیدن به آن چه قدم هایی باید بردارید.

چرا به جوک رشتی می خندیم؟


یاداشتی از پروفسور بیات

استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران

 

"یه روز یه رشتی وارد خونه میشه، می بینه زنش لخت روی تخت خوابیده ..."
"یه روز یه رشتی در کمد را باز می کنه، می بینه حسن آقا ..."

چه چیزی درباره لطیفه های رشتی خنده آور است؟
هنگامی که یک ماجرایی تعریف می شود که در آن فردی از میان ما بر خلاف همه آن انتظارات عمومی رفتار می کند، ما آن را بانمک و خنده دار می یابیم.
حالا بیایید ببینیم آن بخش از فرهنگ ما که در لطیفه های رشتی پنهان شده چیست.
در مورد لطیفه های رشتی، معمولا محور لطیفه یک مرد رشتی است که مرد دیگری با زنش خوابیده است. آنچه لطیفه رشتی را برای ما خنده دار می سازد معمولا دو حالت دارد. حالت یک اینست که مرد رشتی هالو است و متوجه نمی شود که مرد دیگری با زنش خوابیده است، و ما به حماقت او می خندیم. در این حالت به حماقت کاراکتر لطیفه می خندیم.

حالت دو اینست که مرد رشتی متوجه این رابطه جنسی می شود، اما واکنشی از خود نشان نمی دهد و به سادگی از کنار آن می گذرد. یعنی وضعیت تعریف شده در لطیفه با انتظارات ما بر اساس تربیت و جامعه پذیری و شناخت ما تناقض دارد و از این روست که وضعیت به نظر ما خنده دار می آید.

حالا بیایید حالت دو را در نظر بگیریم و نگاهی عمیق تر به دلیل خنده داربودن جوک های رشتی بیاندازیم.

مگر نه اینکه انتظار داریم که هر مردی وقتی که مرد دیگری را با زنش می بیند، عصبانی شده، غیرتش به جوش بیاید و بزند یکی از آن دو یا هر دو را بکشد؟ و واکنش خونسرد و عاری از خشونت مرد رشتی ما را به خنده می اندازد!

در فرهنگ ما، ناموس و غیرت** متاسفانه چنان ریشه دوانده که بدون آنکه آگاهانه بدان بیاندیشیم، در ذهنیت ما همواره جاری است.

اول از همه اینکه ما زن را ناموس مرد می دانیم و هنوز باور نداریم که زن هم یک انسان است که اختیار خود را دارد. یک دلیل خنده دار بودن جوک رشتی اینست که زن را هنوز ابزار جنسی برای استفاده مرد می دانیم. هر مردی که دستش برسد، به زن مرد رشتی تجاوز می کند و کنار او می خوابد. زن اعتراضی نمی کند، چیزی نمی گوید، و اصولا در همه جوک های رشتی کاراکتری ندارد، و هنگامی که مردی به سراغ او نمی آید هیچ اعتراضی نمی کند. زن رشتی انتخابی ندارد، اعتراضی ندارد، صدایی ندارد، فقط یا لخت روی تخت خوابیده، یا مورد تجاوز مرد همسایه و بقال و حسن آقا قرار می گیرد. زن رشتی در همه ی این لطیفه ها فقط "ناموس" مرد رشتی است! مرد رشتی هم که به ناموس اهمیتی نمی دهد، پس هر مردی می تواند به زنش دست درازی کند.

دوم اینکه مرد باید "غیرت" داشته باشد، یعنی اینکه از "ناموس" خود دفاع کند و اگر مرد دیگری را با زن خود دید، از خود خشونت نشان دهد** و خون بریزد!اینکه مرد رشتی بدون ارتکاب خشونت از کنار ماجرا رد می شود، برای ما بشدت خنده دار است.

آخرین جوک رشتی را که شنیده اید به خاطر بیاورید و به جای "مرد رشتی" یک "مرد سوئدی" را در آن قرار دهید. آیا بازهم بانمک و خنده دار است؟ طبیعی است که از مرد سوئدی انتظار نمی رود که دست به چاقو بزند و زن خود یا مرد دیگر را بکشد! فرهنگ و قانون کشور سوئد متفاوت است.

این وضعیت رقت بار فرهنگی ماست! به عنوان روشنفکر به نقد حکومت جمهوری اسلامی می پردازیم که چرا دست به سنگسار می زند، ولی کمتر به نقد فرهنگ ناموسی و غیرت پرستی خودمان می پردازیم که مسبب قتل زنان و دختران بسیاری در این مملکت بوده و هست.

برای اینکه عمق این وضعیت رقت بار روشن تر شود، اجازه دهید چند خطی از کتاب «فاجعه خاموش (قتل های ناموسی)» به قلم پروین بختیار نژاد *** را در اینجا نقل کنم.

***
"شیدا زن 16 ساله مریوانی که یک کودک 2 ساله نیز داشت ... در حال حرف زدن با مردی در خیابان توسط برادرش به قتل رسید.
مردی به علت سوءظن به همسرش او را پس از 29سال زندگی مشترک در برابر دیدگان فرزندانش به قتل رساند.
خانواده‌ای در خوزستان در کیف دختر خود کارت تبریکی بدون امضاء یافتند. دختر توسط عمویش به قتل رسید و خانواده آن دختر قاتل را بخشیدند.
سعیده دختر 14 ساله بلوچستانی به دلیل شک پدر به او، به وسیله پدر، برادر و دوستان برادرش سنگسار شد و به قتل رسید.
دلبر خسروی، دختر 17 ساله‌ای در دهی نزدیکی مریوان، به دلیل داشتن قصد طلاق از همسر ناخواسته و اجباری خود، توسط پدرش سر بریده شد.
مردی 46 ساله‌ای همسر صیغه‌ای و نوجوانش را که 15 سال بیشتر نداشت به دلیل سوءظن با ضربات چاقو مجروح کرد و مردی که در خیابان در حال حرف‌زدن با او بود را با ضربات چاقو به قتل رساند.
در دزفول، جاسم که خود دارای سه زن بوده دختر 15 ساله‌اش را به دلیل اینکه فکر می‌کرد عمویش به او تجاوز کرده، سر برید.
باز در دزفول، مردی با سوءظن به همسر دومش و با ادعای اینکه پسرش متعلق به او نیست، سر وی و فرزند 7 ساله‌اش را برید.
زهرا دختر 7 ساله اهوازی زمانی که مادرش بر سر اختلافی با شوهرش (پدر زهرا)، به همراه وی به منزل پدری‌اش می‌رود، پس از بازگشت مورد سوءظن پدر خود قرار می‌گیرد. پدر به زهرای 7 ساله شک می‌کند که شاید زمانی که او در منزل پدربزرگش بوده، مورد تجاوز دایی‌اش قرار گرفته باشد. وی با این سوءظن به دست پدر کشته می‌شود."
***

پروین بختیارنژاد در این کتاب تلاش کرده نمایی از فاجعه خاموش را به ما نشان دهد. مردهایی که او به ما نشان می دهد، مردهایی که سر دختر 7 ساله، خواهر 17 ساله و زن 15 ساله خود را می برند، مردهایی که هیچکدام "مرد رشتی" نیستند. اینان همه مردان باغیرتی هستند که از ناموس خود دفاع می کنند و واکنش آنها همخوان با انتظارات فرهنگی ماست، و از این رو برای ما خنده دار نیست!

ولی آیا واقعا اینطور است؟ آیا ماجرای قتل های ناموسی گریه آور نیست؟ اگر ما واقعا از هر مردی که زن یا دختر یا خواهر خود را با مرد دیگری می بیند انتظار نداریم که دست به جنایت بزند، چرا به جوک های رشتی می خندیم؟ وقت آن نرسیده که از خود بپرسیم فرهنگ خشونت ناموسی را چرا پذیرفته ایم؟


آیا بهتر نیست آرزو کنیم که تناقض میان فرهنگ آشنا و پذیرفته شده ما و واکنش "مرد رشتی" به نفع "مرد رشتی" از میان برود و همه مردهای ایرانی همانند "مرد رشتی" خونسرد و یا به قول شما بی"غیرت" باشند تا هیچ زن و دختری قربانی خشونت ناموسی نشود.